کد مطلب:149235 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:196

تحریف مخصوص ما ایرانیها
یك چیزی كه مخصوص ما ایرانیهاست من عرض می كنم [و آن این است كه می گوییم] «امام زین العابدین بیمار». شما در غیر زبان فارسی در جای دیگر این كلمه ی «بیمار» را دنبال اسم امام زین العابدین نمی بینید. مثلا در زبان عربی، ایشان القاب زیادی دارند. «السجاد» یكی از القابشان است، «ذو الثفنات» یكی از القابشان است.


شما ببینید یك كتاب در دنیا پیدا می كنید كه یك لقبی به زبان عربی به امام داده باشند كه مفهوم بیمار را برساند؟ من نمی دانم چطور شده كه ما فارسی زبانها این لقب را به امام داده ایم؟! البته علتش معلوم است. امام زین العابدین تنها در ایام حادثه ی عاشورا - بگویم من الاتفاق، بگویم تقدیر الهی بود برای اینكه امام زنده بماند و نسل امام حسین از این طریق محفوظ بماند - بیمار بودند و همان بیماری ایام عاشورا سبب نجات ایشان شد. چند بار تصمیم گرفتند امام را بكشند، چون بیماری ایام عاشورا سبب نجات ایشان شد. چند بار تصمیم گرفتند امام را بكشند، چون بیماری ایشان در آن وقت شدید بود، گفتند «انه لما به» [1] یعنی این كه دارد می میرد، چرا دیگر او را بكشیم؟ كیست در دنیا كه در عمرش بیمار نشود؟ هر كسی در عمرش یك بار، دو بار بیمار می شود، دیگر در غیر این چند روز شما ببینید یك جا نوشته اند كه امام زین العابدین بیمار بود؟ ولی ما امام زین العابدین را یك آدم بیمار مریض زرد رنگ تب لازمی [تصور كرده ایم] كه همیشه عصا به دستش است و [با] كمر خم دارد راه می رود و آه می كشد. آن وقت می گوییم امام چهارم ما هم هست. همین دروغ و تحریف سبب شده است كه بسیاری از اشخاص آه بكشند، ناله كنند، خودشان را به موش مردگی بزنند و مردم از آنها احترام كنند، بگویند ببین آقا را! درست امام زین العابدین بیمار! این تحریف است. امام زین العابدین با امام حسین هیچ فرق نداشته است، با امام باقر از نظر مزاج و بنیه هیچ فرق نداشت. امام چهل سال بعد از حادثه ی كربلا زنده بود و مثل همه سالم بود. با امام صادق فرقی نداشته است. چرا ما بگوییم «امام زین العابدین بیمار»؟!

خدا رحمت كند مرحوم آیتی (رضوان الله علیه) را كه یك گوهر گرانبهایی بود از دست ما رفت. این مرد بزرگ در پنج شش سال پیش در انجمن ماهانه ی دینی یك جلسه ای راجع به راه و رسم تبلیغ بحث كرد كه در جلد دوم گفتار ماه چاپ شده است.

در آنجا ایشان همین موضوع را جزء مسائلش طرح كرد. البته مختصر طرح كرد و رد شد، گفت همین چه حرفی است كه ما به امام زین العابدین نسبت بیماری می دهیم؟ یك لقب به امام داده ایم كه هر كس بشنود خیال می كند امام یك مردی بوده در تمام عمر بیمار. بعد یك قضیه ی جالبی نقل كرد. گفت كه همین چندی پیش یكی از مجلات را می خواندم كه در آن مجله نویسنده ی مقاله ای از وضع دولت و كارمندان دولت انتقاد كرده بود. این طور انتقاد كرده بود كه اغلب كارمندان دولت و متصدیان امور یا افراد


بی عرضه ای هستند یا افراد ناپاكی؛ یا عرضه دارند و ناپاك اند و یا پاك اند و بی عرضه. عین عبارت را ایشان نقل كردند و نوشته بود كه اغلب متصدیان امور یا شمرند یا امام زین العابدین بیمار، و حال آنكه ما نیازمندیم به افرادی كه حضرت عباس باشند، هم پاك باشند و هم كاربر؛ یعنی شمر كاربر بود ولی ناپاك، امام زین العابدین بیمار آدم پاكی بود، متأسفانه كاربر نبود، عرضه و لیاقتی نداشت؛ حضرت عباس خوب بود كه هم پاك بود و هم كاربر! به همان آدم اگر بگویید امامهایت را بشمار، می گوید امام چهارم من امام زین العابدین بیمار است. یك آدمی كه تو اعتقادات - العیاذ بالله -درباره ی او این است كه او یك آدم پاكی بود ولی كاربر نبود و حضرت عباس كه مأموم بود و امام نبود از او بالاتر بود چون هم پاك بود و هم كاربر، پس چه امامی و چه پیشوایی؟! ببینید همین یك جریان كوچك چقدر انحراف به وجود می آورد. ما ایرانیها یك مردم ضعیف پسندی هستیم. آه و ناله كردن در میان ما سر قفلی دارد. هر كس می خواهد بگوید من آدم خوبی هستم، خودش را شل می كند، رها می كند، آه می كشد، ناله می كند. این معلول همین دروغی است كه ما به امام زین العابدین نسبت داده ایم و ایشان را «امام زین العابدین بیمار» می خوانیم. تا شخصی می گوید آه، می گوییم درست مثل امام زین العابدین بیمار!

مرحوم شمس، واعظ تهرانی معروف گفته بود در مشهد یك شبی ما را به جایی دعوت كردند، ما هم به خیال اینكه یك مهمانی معمولی است رفتیم. دیدیم نه، جمعیت خیلی زیاد است. سفره آوردند. دیدم در جلو هر یك از ما بشقاب غذا گذاشته اند. من هر چه كه نگاه كردم نفهمیدم چیست؟ چون اینقدر تیره بود كه از ماش تیره تر. دست گذاشتم، دیدم هر جایش دست می گذارم از بشقاب می خواهد بیرون بیاید؛ اینقدر سفت و محكم است. منتظر شدیم كه چیز دیگر بیاورند. دیدم نه، جمعیت شروع كردند از همینها استفاده كردن. صاحب خانه را صدا كردم آمد. گفتم اینها چیست كه به حلق خلق الله می كنی؟ گفت ای آقا! شما هم از این حرف ها می زنید؟ از شما قبیح است، زشت است. چطور؟ گفت این آش امام زین العابدین بیمار است. گفتم اگر راست می گویی كه آش امام زین العابدین بیمار است، پس بیماری ایشان در همه ی عمر از همین آش بوده كه می خورده اند! اینهاست كه چهره های پاك و نورانی را مشوه كرده است و مشوه می كند.

اصلا امامت به معنی نمونه و سرمشق بودن است؛ یعنی فلسفه ی وجود امام این


است كه یك انسان مافوق باشد، یك انسان مافوق انسانها باشد، همین طوری كه پیغمبران «بشر مثلكم یوحی الیه» [2] بودند تا مردم از این مثلهای اعلا پیروی و تعبیت كنند. اما وقتی كه چهره ی این شخصیتها این قدر مشوه و خراب شد، سیمایشان تغییر كرد، اینها دیگر قابل پیروی و لایق پیروی نیستند و نمی شود از اینها پیروی كرد؛ یعنی پیروی از این شخصیتهای خیالی به جای این كه نافع باشد نتیجه ی معكوس می بخشد.

پس اجمالا دانستیم كه خطر تحریف چقدر زیاد است، واقعا خنثی می كند. واقعا تحریف ضربت غیرمستقیم است، خنجر از پشت زدن است. قبلا هم اشاره كردم نسل یهودیها قهرمان تحریف در جهان اند. هیچ كس به اندازه ی اینها در تاریخ جهان تحریف نكرده است و به همین دلیل هیچ كس به اندازه ی اینها به بشریت ضربه نزده است، حقایق را قلب نكرده و بدعتها ایجاد نكرده است. اینها بودند كه در هر دین و مذهبی افكار مزخرف خودشان را به نام اولیاء همان دین و مذهب پخش می كردند. این هم یك مطلب كه من به طور اجمال اشاره كردم.

اما وظیفه و رسالت. بدانید كه وظیفه ی سنگینی داریم، مخصوصا در این عصر، دیگر با حادثه ی تحریف شده نمی شود به مردم خدمت می كرد. در گذشته هم نمی شد. در گذشته اگر فایده ای نداشت، ضررش كم بود، ولی حالا ضررش خیلی زیاد است. ما و شما باید توجه داشته باشیم كه بزرگترین وظیفه ای كه ما داریم این است كه ببینیم چه تحریفهایی در تاریخ ما شده است؟ چه تحریفهایی در نقاشی شخصیتهای بزرگان ما شده است؟ چه تحریفهایی در قرآن ما شده است؟ اما تحریف قرآن تحریف لفظی نیست، یعنی در قرآن یك كلمه نه كم شده و نه زیاد (قبلا عرض كرده ام تحریف معنوی به اندازه ی تحریف لفظی خطرناك است)، بلكه تحریف معنوی است، یعنی تفسیر و توجیه غلط. در قرآن كوچكترین تحریف لفظی صورت نگرفته است، نه یك «واو» كم شده است و نه یك «واو» زیاد. اما چقدر ما همیشه تحریف معنوی می كنیم، یعنی آیات قرآن را غلط تفسیر و توجیه می كنیم! همین هم نباید باشد. تاریخهای ما، آن تاریخهایی كه برای ما درس آموزنده است، سند اخلاقی ماست، سند تربیت اجتماعی ماست، مثل حادثه ی تاریخی عاشورا، ببینیم چه تحریفاتی در اینها شده است؟ باید با این تحریفات مبارزه كنیم.



[1] بحارالانوار، ج 45 / ص 61.

[2] اشاره به آيه ي 6 سوره ي فصلت است كه مي فرمايد: «قل انما انا بشر مثلكم يوحي الي».